نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

قیامت

هر لحظه ای که از این روزگار میگذرد ... قدم هایم را تند تر میکنم ... 

شاد می شوم ...  

پرواز میکنم ... 

بال می گشایم ... 

و به امید لحظه ی در آغوش کشیدنت ... تمام سختی های راه را با جان و دل می پذیرم ... 

 شابد باور نکنی ... 

باور نمی کنی ... 

باور نداشتی ... 

که من تمام عمر در انتظار لحظه ی دیدار بوده ام ...! 

نظرات 14 + ارسال نظر
وحید سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://dastanakha.blogsky.com/

سلام
خدا قوت
چند تایی مطلب جدید نوشتم....

سلام ...
خدمت می رسم سر فرصت ...

عبدالکوروش سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

روز قیامت هر چی که باشه
روز متفاوتی نیست
روزیه مثل بقیه روزها
مگه این روزهای ما چی از قیامت کم دارن؟
رستاخیز بشری هر روز اتفاق میفته رفیق
این قیامت پوشالی رو هیچوقت باور نکن.

اما من چنین نظری ندارم رفیق ...
باورش دارم ... با همه ی اعتقاد و حضورم در این جهان ...

عبدالکوروش سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

قیامت قامتی با صدهزاران راز می گوید
که باید این قیامت را از این قامت به پا کردن

قشنگ بود ... از کیه ؟ تا حالا نشنیده بودمش ... مرسی دوستم ...

کافه چی سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ http://webcoffee.blogsky.com/

خوشحالم که خوشتون اومد...
و متشکرم از اینکه لطف کردید و به وبلاگم اومدید...

منم از آشنایی با شما خوشبختم ... موفق باشید و شاد ...
نوشته هاتون رو دوست دارم ... ایده هایی نو و تازه ...

الهه دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ http://elahename.blogsky.com

ببخشید میلم و اشتباه زدم....

خدا ببخشه عزیزم ...

الهه دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://elahename.blogsky.com

سلام دوست خوبم
وایی خیلی قشنگ بود...
انتظار دیدار شیرینه....حتی اگر برای تمام عمر باشه....

سلام نازنین ...
آره عزیزم انتظار شیرینه ... انتظاری که برای تمام عمر طول بکشه ... !!!

قوچ یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ http://RamSheep.blogfa.com

چه حس زیبایی بود
دوست داشتم واقعا کسی رو که روزی اینطور منتظرش میبودم
بر می گشت
حیف که نیامد و زمان گذشت!

همیشه اونجور که دلمون می خواد نمیشه ... متاسفانه ... نمی دونم ... شاید هم خوشبختانه ... یا اصلا شاید خوشبختانه یا متاسفانه نداشته باشه ... روزگار اینجوریه دیگه عزیزم ...

کافه چی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ http://webcoffee.blogsky.com/

طاق میزنم همه ی عمرم را برای لحظه ای دیدنت...

سلام ...
چه زیبا بود این جمله ... ممنونم ... با اجازه تو دفترم یادداشتش میکنم ...

تیراژه یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:56 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

و چه خوب که به روی خودمان نیاوریم تلخی جمله ی "دیدار به قیامت "را..
سلام وکیل بانو....خوبی عزیز دل؟

آره ... اما خوبه که بهش آگاه باشیم و در لحظه هم باشیم در عین حال ... آگاهی نسبت به حالمون رو میگم ...
سلام عزیز دلم ... خوبم نازنین ... خدا رو شکر ...

ب ه س یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ق.ظ http://boqz40.blogfa.com/

چه انتظار شیرینی :*
ولی با خودم جان موافق نیستم ..
میشه گاهی بهش شتاب داد یا ترمز زد...

:*
بعله ... شیرینه ... چه جورم ... فقط زهرش حلقم و می سوزونه ...انگار زیادی شیرینه ...
به نظر هر دوی شما دوستان عزیزم احترام میذارم ... مخلص هر جفتتون ...

علا جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ق.ظ

میفهمم...

ممنون که می فهمی دوست نازنین ...

FarNaZ پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ http://shanzelize.blogsky.com/

بانو عجب دل پر امیدی داری...
البته به قول یکی از دوستان انتظار همیشه به آدم امید میده...
_____
ایشاالا که میرسه... لحظه ی دیدار

آدمیزاد به امید زنده ست ...
و البته ارتبا بین امید و انتظار رو قبول دارم ... مهم اینه که وقتی داری انتظار میکشی حالت خوب باشه ...
مطمئنم که می رسه ... اما اینکه کی میر سه ...؟

فرزانه پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

همه مشکلات از همین باور شروع میشه (البته برای من که همیشه اینجوری بوده)

آره باور کردن یا باور نکردن ... مسئله این است ...

خودم پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:52 ب.ظ http://www.hasti1356.blogfa.com

درود بر وکیل الرعایای عزیز !
وکیل بانوی عزیز ! آدم با تقدیر نمی دونه که چطوری کنار بیاد ! بعضی وقتا در مقابلش جبهه میگیریم و حق به جانب میشیم ! بعضی وقتا در مقابلش سرکش میشیم ! بعضی وقتا هم سکوت می کنیم که این سکوت برامون هزار حرف ناگفته داره ...
قدم هاتو اگه تند تر و تند تر هم بکنی باز لحظه ی دیدار هر موقع که خودش بخواد پیش میاد ! دست من و شما نیست ! باید پیمونه پر بشه !آآآآآآآآآآی روزگار ........

خیلی مخلصیم وکیل بانو

سلام دوست جون عزیزم ... خودم جان ...
در اینکه پیمونه باید پر بشه حرفی نیست ... حرف از امیده ... و انتظار ... همیشه از انتظار متنفر بودم ... حالا دیگه نیستم ... فقط منتظرم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد