نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

فرار ...

گاهی سقف آسمان آنقدر بلند است که دستت به هیچ ستاره ای نمی رسد  

گاهی زمین آنقدر دور است که پایت در هوا معلق می ماند ... 

و گاهی انسانها آنقدر غریبه اند که بوی تن آدمیزاد قحط می آید  

و من ... گاهی آنقدر تنها می شوم که در سیاهی شب گم می شوم ...  

آنوقت ارابه ای طلب می کنم که از خودم بگریزم ... 

به آسمان  ُ  به زمین  ُ  به آدمها  ُ  به خودم ...!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
پ.نون سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:59 ب.ظ http://babune.blogsky.com

سلام

چقدر خوشحالم هنوزم هستی.

اگرچه سقف آسمان زیادی بلند است و زمین دور.....

دلتنگ وب و رفقای وبلاگی هستم

سلااااام . من هم خوشحالم که هستی هنوز ... ولی در واقع نیستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد