ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
صدایم کن
بیا با هم سکوت قاصدک را در میان پیچک تنهایی شبها بیاویزیم
بیا زیبایی شبنم ، دل انگیزی باران ، و تلاش برگ را ،
سهمی دهیم از عشق ...
بیا تکرار بی فرجام غم را هم ...، سرانجامی دهیم از مهر
.
.
.
صدایم کن ...
بیا با من به این لحظه
همین دم ...، تا سرآغاز طراوت ...
تا هوای تازه باران خورده ی پائیز ... تا لحظه !
بیا تا من ... بیا تا لحظه ی اوج رسیدن ، تا خدا ، تا دم !
من اینجا ، در کنار شعله ی رقصان و خاموش سکوتی ژرف ، انتظاری ملتهب را درد می بازم !!!
جالب بود !
خواهش میکنم... خوش امدید...