ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مدتیه که دوباره پریشان حالم ... به خاطر همینه که هی قالب وبلاگ عوض میکنم ... وبلاگ میزنم و حذف میکنم ... آدرس و تغییر میدم ... لحن نوشته هام عوض میشن ...شاید هم خودم عوض شدم یا به قول همون حرف های تکراری عوضی شدم ! کار میگیرم و رها میکنم ... مدارک مردم و تو دادگاه جا میذارم !به همه و بیشتر به خودم گیر میدم ... لحظه ای عاشق مردم میشم و یه لحظه بعد متنفر ... !
علی ایحال همینه که هست ! این جوری بودن هم خودش یه جور بودشه! حالا می خواد خوب باشه یا بد ... !
نمی دونم شاید کلا دیگه ننویسم ... شایدم همه اون چیزهایی رو که مدت هاست می خواستم بنویسم رو نوشتم!
همه چیز بستگی داره به اینکه حال کنم بنویسم یا حال نکنم!
به هیچ کس هم مربوط نیست حتی به خودم!!!
اصلن دلت میخواد
والله
اى ول! همینه، برو جلو دارمت
عزیزم چی شده
تو هم مثل منی
نمیدونم باید چکار کرد
منم از هیچی راضی نمیشم
انگار همه ش دارم تو یه باتلاق دست و پا میزنم
شوخی کردم عزیز جان
سین سین اسم منه فدات شم !
م یدونم عزیز دلم ... میدونم ...
حتما می نویسم ... باید بنویسم ... باید همه چیز و بنویسم!
سلام سولماز جان
من کی گفتم به من مربوطه ؟؟؟
هر وقت حالت بهتر شد بنویس ...هر وقت احساس کردی که باید حرف بزنی ! بنویس...هر وقت دلت گرفت و فهمیدی که دل داره تو سینه خفه میشه ! بنویس
هر وقت احساس کردی که چشات میخوان ببارن ! بنویس
هر وقت دلت خواست بنویس...ببین اون کی میخواد!
هر وقت اون خواست ! بنویس عزیزجانکم ...بنویس ...بنویس..