ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
عید که می شد ، منتظر بچه های فامیل بودیم که عید دیدنی میامدند خانه مان ... البته منتظر خودشان که نه ... چشممان دنبال تیله های رنگی بود که با خودشان میاوردند و در حیاط بزرگ خانه مان ، جولان می دادند .
نه اینکه خودمان تیله نداشته باشیم ... داشتیم ... دو سه تا کیسه ی بزرگ !!!
اما خوب ، تیله های بچه های فامیل چیز دیگری بودند ...
حالا عید که می شود نه منتظر بچه های فامیل هستیم و نه چشممان دنبال تیله های رنگی می دود ... هر کدام دنبال جایی می گردیم که گم و گور شویم تا چشممان به چشم بچه های فامیل نیافتد... حتی همین سالی یک بار را !!!
نه اینکه فقط ما اینجور باشیم ... بچه های فامیل هم همینجورند ... !!!
خیلی باحال بود ! حرف دل می زنیا !
دقیقا!!!
من همیشه عاشق تیله های رنگی بودم و هیچوقت نداشتم! یه دایی داشتم که چند کیسه پر داشت و نمیذاشت من انگشتم هم بهشون بخوره ...
ولی من منم!! یواشکی یه مشت از تیله هاشو کش رفتم که متاسفانه نمیدونم چه بلایی سرشون اومد و گم شدن...
:))
آخی ... می دونم که چه کیفی داره اینکه یواشکی ا چیزی رو که دوست داری برداری ... اما متاسفانه چون می خوای قایمشون کنی ، جوری قایم میکنی که خودت هم بعدا نمی تونی پیداشون کنی ...!!!
هنوز هم یه کیسه تیله های رنگ و وارنگ دارم که هر از چند وقت باهاشون یه لاسی میزنم :)
خوبه که نگهشون داشتی ... من همه رو ریختم تو چاه توالت !!!
همه همینجور شدن سولماز عزیز
چرا آخه ؟؟؟؟