ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
یه غاری هست تو دلم .. هر وقت دلم میگیره میرم اونجا ...
هر بار هم معمولا سلامت بیرون میام ازش ...
این دفعه هم مثل اینکه خدا رو شکر ...
.
.
.
پی نوشت : از دوستان عزیزی که تو پست قبل کامنت گذاشتن و کلامشون بی جواب مونده عذر می خوام ... تازه از غار بیرون اومدم ... یه حموم بگیرم ... خدمت می رسم خدا بخواد ...
این غارها درسته که خیلی عمیقن و تاریک ولی یه استقلال و آرامشی توش موج میزنه که به نظر من میارزه! بخصوص وقتی صدای آدم توش میپیچه :)
آره ه ه ه ه ... واقعا می ارزه ... اونجا فقط خودت هستی و خودت ... هیچ احدی بدون اجازه ی تو حق ورود نداره ... حق اظهار نظر و دخالت نداره ... اصلا اونجا تو خود خودایی ... می تونی خلق کنی یا از بین ببری ... خلاصه خیلی خوش میگذره اونجا ... شمام بفرمایید ... دم در بده ...
عافیت باشی خانم
به به ... چه دوست نازنینی افتخار دادن به منزل محقر ما ... خوش اومدی پدر بزرگ وبلاگی ها ...
مرسی ... حمومش داغ داغ بود ... حسابی چسبید تو این سوز و سرما ...
درود بر وکیل الرعایای عزیز!
بعضی وقتا آدم تو این غارها گیر میکنه و راه رو گم میکنه
خوشحالم وکیل بانو که راه رو گم نکردی و به سلامت اومدی بیرون
مخلص وکیل بانوی عزیز : خودم
دروووووووووووووور بر دوست عزیز خودم ...

این غار من از اون غارها نیست که آدم توش گم بشه ... این غار دوست و همدم لحظه های سخت منه ... دوستش دارم ... همونطور که اون من و دوست داره ...
مرسی که یادم هستی ... خودم جان عزیز جان
مخلصیمممممممممممممم
شانس آوردیم خوابه تو این غار 300 سال طول نکشید
شکر که سلامت اومدی بیرون
مرسی عزیزم ... مرسی ...
عافیت باشه ... حموم!
مرسی ...