نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

بچه های فامیل

 

عید که می شد ، منتظر بچه های فامیل بودیم که عید دیدنی میامدند خانه مان ... البته منتظر خودشان که نه ... چشممان دنبال تیله های رنگی بود که با خودشان میاوردند و در حیاط بزرگ خانه مان ، جولان می دادند . 

نه اینکه خودمان تیله نداشته باشیم ... داشتیم ... دو سه تا کیسه ی بزرگ !!! 

اما خوب ، تیله های بچه های فامیل چیز دیگری بودند ...  

حالا عید که می شود نه منتظر بچه های فامیل هستیم و نه چشممان دنبال تیله های رنگی می دود ... هر کدام دنبال جایی می گردیم که گم و گور شویم تا چشممان به چشم بچه های فامیل نیافتد... حتی همین سالی یک بار را !!!  

نه اینکه فقط ما اینجور باشیم ... بچه های فامیل هم همینجورند ... !!!

نظرات 5 + ارسال نظر
اپتنیا شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ب.ظ http://foodestan.blogsky.com

خیلی باحال بود ! حرف دل می زنیا !

همه دردآشناییم انگار...

غواص کاشف! دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://www.sakooye-shirjeh.blogsky.com


دقیقا!!!

سارا(غواص کاشف!) پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ق.ظ http://www.sakooye-shirjeh.blogsky.com

من همیشه عاشق تیله های رنگی بودم و هیچوقت نداشتم! یه دایی داشتم که چند کیسه پر داشت و نمیذاشت من انگشتم هم بهشون بخوره ...
ولی من منم!! یواشکی یه مشت از تیله هاشو کش رفتم که متاسفانه نمیدونم چه بلایی سرشون اومد و گم شدن...
:))

آخی ... می دونم که چه کیفی داره اینکه یواشکی ا چیزی رو که دوست داری برداری ... اما متاسفانه چون می خوای قایمشون کنی ، جوری قایم میکنی که خودت هم بعدا نمی تونی پیداشون کنی ...!!!

پ.نون یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ http://babune.blogsky.com

هنوز هم یه کیسه تیله های رنگ و وارنگ دارم که هر از چند وقت باهاشون یه لاسی میزنم :)

خوبه که نگهشون داشتی ... من همه رو ریختم تو چاه توالت !!!

الهه شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:34 ب.ظ http://elahename.blogsky.com

همه همینجور شدن سولماز عزیز

چرا آخه ؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد