نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

انتخاب

 

 

 

 

 

خوب آره ... تو حق داری تا هر وقت که دلت می خواد ، شک کنی ! 

حتی به دست های ساده ی من که به طرفت دراز شده و کف ش رو به آسمونه ! اما من مجبور نیستم بمونم و به حماقت های ابدی تو گوش بدم !

نظرات 18 + ارسال نظر
Diapason دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ق.ظ http://diapason.blogfa.com/

این انتخاب بود یا جبر؟!!!!!

همه چیز زاده ی انتخابه ولی ما اصرار داریم بگیم جبر بوده !!!

آرون شید یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ http://aron.parsiblog.com

کاملن با این پستتون همذات پنداری می کنم...

همه ی کسانیکه اعتماد رو و عشق رو تجربه کردن می تونن بفهمم منظورم چی بوده ... ممنونم از حضورتون و همذات پنداری تون ...

محمد باغبان پور یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ http://www.nas626.blogfa.com

سلام
باپست نو به روز هستم بخون خبرهای خوب رو و من عاشق جمعه ها هستم چون ....

مخلصیم ...

پ.نون شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://babune.blogsky.com

منظورم اینه که گاهی شرایط خاص جداییو دیکته میکنه شرایط که عوض شه ممکنه ادمو پشیمون کنه از رفتن

آره ... ولی وقتی رفتی ، دیگه رفتی ! این اعتقاد منه ... برگشتی نیست ... یا الان یا هرگز ! ( البته تو این شرایط خاص )

قوچ شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ

نه نیست...
هر سختی ممکنه...

هلیا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ http://www.mainlink2.blogsky.com

با نظر کوروش موافقم . ما به خاطر خودمونم که شده مجبوریم به اطرافیان اعتماد کنیم . . . . .

سلام ... خوش اومدین ...
به خاطر خودمون هم که شده رو موافقم ...اما مجبور؟ فکر میکنم مجبور نیستیم ... انتخاب میکنیم ... ما همیشه انتخاب میکنیم ...

ژاکلین جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:24 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

نظر خصوصی رو کجا باید بذارم؟؟

انتهای صفحه ابزار تماس با ما هست ... از اونجا میتونید ... اگر روی اسم وکیل الرعایا هم کلیک کنید ، اونجاهم ابزار تماس با من داره ...

ژاکلین جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

خوشحالم از آشناییت

منم همینطور ... خوش اومدی ...

کورش تمدن جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
درسته تو این دوره و زمونه اعتماد کردن سخته ولی زندگی کردن بدون اعتماد سخت تره

سلام از بنده ست ...
بله ... کاملا موافقم ... من معتقدم با اعتماد کردن به هم می تونیم از سختیها و بار سنگین زندگی کم کنیم ... و این بار رو با هم به دوش بکشیم ... در عین استقلال ، میشه به هم و به توانمندی ها و کمک های هم ، اعتماد داشت ...

تارک دنیا پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://nuns.blogfa.com

نه ! مجبور نیستی

مرسی ... هیچکی مجبور نیست ...

قوچ پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ب.ظ

اطمینان کردن تو این زمونه خیلی سخته...

سخته اما غیرممکن نیست !

پ.نون پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://babune.blogsky.com

بعضی وقتا بین موندن و ادامه دادن و بریدن و رفتن ساده‌ترین راه بریدن و رفتن باشه اما اگه به اولش فکر کنیم و اینکه ببینیم ربط چطور و چرا ایجاد شد که بناست امروز فصلش کنیم تأمل و باز کردن پیچیدگیها منطقی جلوه کنه اگر علت ربط هنوز موجود باشه.

یه بار فرستادم نفهمیدم رسید یا نرسید...

درست و حسابی نفهمیدم منظورت چی بود چون کامنتت کامل نرسیده ولی فکر کنم منظورت این بود که ممکنه رفتن ساده ترین راه به نظر بیاد اما گاهی وقت ها لازمه بری ... اگه منظورت این باشه ... آره موافقم باهات ... فکرکنم قبلا هم گفته بودم ... من به شدت معتقد به انتخاب هستم و به نظرم همه ی ما در هر لحظه در حال انتخاب کردن هستیم ... و من انتخاب کردم که برم ...

بانوی اجاره ای چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ق.ظ http://wf3.blogsky.com/

تنها یک زن می تواند این پست را درک کند ./

با اینکه زیاد قائل به تفکیک زن و مرد در درک احساس هانیستم حرفت رو قبول دارم

محمد باغبان پور سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.nas626.blogfa.com

سلام این پستت خیلی گنگ بود فعلا نظری در موردش ندارم باید فکر کنم در موردش بعدا چیزی به ذهنم امد میگم ببخشید ، باپست نو به روز هستم با دوات بخون.

زیاد هم گنگ نبود ... کمی فکرکنید ... منتظر هستم ...
چشم خدمت میرسم ...

زالزالک سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ب.ظ

ربطش میدهم به حال و هوای این روزهای خودم...
حق دارم و شک میکنم حتی به دست های ساده ی تو...
که هیچوقت حس نکردم به سویم درازشان کرده باشی...
و تو هم مجبوری بمانی و گوش دهی همه ی حرف هایم را.بغضم را.گلایه ام را.
مگر تو خدای من نیستی؟

این احساس شماست ... اینکه حس نکردی دستی به سویت دراز شده ...
شاید شده ، ولی تو اونقدر که باید هوشیارنبودی ... هیچ کس مجبور نیست کاری انجام بده ... همه ی ما همیشه در حال انتخاب هستیم ... و تمام تمام تمام اعمال ما از روی اختیاره !!!
اگرتو فکر میکنی که او خدای توست ، حتما هست !

دکتر خودم دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

این حرفی که میزنم ربطی نداره به پست شاید،
ولی یاد این حرف اون زرتشت (ر.ک: چنین گفت زرتشت. م: ف.نیچه) میفتم که وقتی داشت از اون یارو تو چنگل خداحافظی میکرد تو دلش گفت: «آیا او نمی‌داند که خدا مرده است؟» (:

آره دقیقا ربط داره ... منم تو دلم میگم آیا او نمیدونه که من چقدر براش مفیدم ؟؟؟ و آیا او نمیدونه من چقدر دلم می خواد بهش کمک کنم و توان این کار رو دارم ؟؟؟

عبدالکوروش دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

شاید خنگ هستم
ولی صادقانه اعتراف می کنم که منظورت رو از این پست نفهمیدم
اون کاریکاتور جالبه
فکر میکنم منظور این کاریکاتور این بوده که
این مردم توی این دنیا خونه ندارن
دلشون به خونه های اون دنیایی خوشه
که بهشون وعده داده شده!

تفسیرت از کاریکاتور جالب بود ...
منظورم از این پست این بود که ما ها گاهی وقت ها اسیر و دربند افکارمون هستیم ... در حالیکه به شت و به شدت و به شدت ... در اشتباهیم ... میتونیم اعتماد کنیم یانکنیم ... اگر اعتماد نکنیم ممکنه فرصت های بسیار زیادی رو از دست بدیم ولی اگر با آگاهی اعتمادکنیم ، ممکنه فرصت های زیادی رو به دست بیاریم ...
هرچنداین پست مخاط خاص داشت ... ولی در دلش حرف هایی داشتم که شاید برای دیگران هم مفید باش ...
به عبارتی می خواستم بگم : من مجبور نیستم که به خاطر رسیدنت صبرکنم و این کار رو نمیکنم چون ب اندازه ی کافی برات صبر کردم و تو نرسیدی !!!
البته تو رو نمیگم ها ...

رعنا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://sedayekhamush.blogsky.com

دیدن دنیا در یک دانه شن
و بهشت در یک گل وحشی
تسخیر بی نهایت در کف دست تو
و جاودانگی تنها در ساعتی!

هرکسی عظمت این چیزهای به ظاهر ناچیز
و سادگی دست هات رو نمی فهمه!

چه شعر زیبایی بود... خیلی خیلی ممنونم ... دوست عزیزم ...
می فهمه ... فقط نمی خواد ببینه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد