نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

از حال بد به حال خوب

فکرش و بکن ... سه روز باشه که عینهو میرزا بنویس از صبح صحر تا خود شب افتاده باشی رو کاغذ و خودکار و مشغول گزارش نویسی باشی . اونم سیصد صفحه !!! تازه بعدش ببینی هنوز یک سومش مونده که هیچ ... اونهایی هم که نوشتی ، ناقص ان و باید بیافتی این دادگاه و اون دادگاه از این شعبه به اون شعبه دنبال رای و دادنامه و لایحه ! تا بلکه بتونی کاملشون کنی ...
همین میون یه پرونده ی کیفری سنگین داشته باشی و کلافه ت کرده باشه و گره تو گره خورده باشه ...!
چند روزی هم باشه که اخلاقت گه مرغیه و حوصله ی هیچ بنی بشری رو نداشته باشی و تازه هی خاطرات تلخ گذشته از دم نظرت رد بشن...!
اونوقته که هیچی مثل چند روز تعطیلی پیش رو ، نمی تونه کسالت آور و ضد حال باشه ! اونم درست زمانی که کم مونده به امتحانات پایان ترم و تو حتی کتاب هم نخریدی چه برسه به اینکه یه نیم نگاهی به صفحاتش انداخته باشی ...! و نتونی سفری چیزی بری ...
حالا این یه سر قضیه ست ...
یه سر دیگه ی قضیه برمیگرده به چند هفته پیش و نمایشگاه کتاب ... چشمت میافته به قفسه ی کتاب ها و یک سری ده جلدی ... که از نمایشگاه کتاب والبته همراه یه شخص محترمی به اسم خواستگار (که بار اوله زیارتشون میکنی) خریده باشی ...
تو این اوضاع و احوال ... هیچ چیزی نمیتونه دل انگیزتر از این باشه که سر صبر لم بدی به دو تا بالش ( که یکی شو افقی و دومی رو عمودی رو اون یکی سوار کنی ) و با یه ذهن خالی و دلی آسوده شروع کنی به ورق زدن و خوندن .  

 کلیدر !
یه نثر روان با زبان محلی ... ترکیب کلمات ،ماهرانه ... جملات ،کوتاه و تاثیرگذار...داستانی واقع گرا با شخصیت هایی که درست و به جا کنار هم چیده شدند...غرق بشی تو داستان و خودت و دنیای اطرافت و به باد فنا بدی ... 
فقط میتونی بگی دمت گرم محمود دولت آبادی ! 

بذار بیست روز تعطیل باشه!

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ق.ظ

من در تجربه ی اون گزارش نویسی های هول هولکی باهات شریکم اونم عالمی داشت واسه خودش

آره والله ... چه خوشحالم که در دنیای مجازی هم یک هم درد پیدا کردم ...

قوچ شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ق.ظ

من که حال میکنم با تعطیلات
چون میام خونه!

کلیدر رو خیلی شنیدم ولی نخوندم
مدتیه کلا از صرافت رمان افتادم
رفتم تو کار کتابهای شریغتی و زرتشنت و کوروش و ...

خوب خدا رو شکر که با تعطیلات حال میکنی امیدوارم این چند روز هم بهت خوش گذشته باشه ...
اگه به دستت رسید حتما بخونش ... اونقدر قشنگه که تا تموم نکنی ش زمین نمیذاری ش ... شریعتی و زرتشت و کوروش هم خیلی خوبند آفرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد